Tuesday, October 2, 2012

PIRAYEH YAGHMAEIپیرایه یغمایی

پیرایه یغمایی ؛


....
باز بر لب ترانه ای بايد
زندگی را بهانه ای بايد

با نگاهی که گرم و جادويی است
نظر عاشقانه ای بايد

چون درختی به وقت فروردين
زنده بايد ، جوانه ای بايد

آتش عشق را به هيمه ی شوق
سرخ و زرد ِ زبانه ای بايد

سر کشی های عشق ياغی را
از غزل تازيانه ای بايد

منشين غم گرفته بيش از اين
سر غمگين به شانه ای بايد

Monday, September 10, 2012

JALEH CHEGENI...A*SH*N*A: ژاله چگنی

JALEH CHEGINIژاله چگینی 

مثل يک لالايی
که دوست داشتم آن روز ها
ابتدا کلمات
بعد آهنگ
از يادم رفته ای
چيزی نمانده جز نامت
Comme une berceuse
Aimée autrefois
D’abord les paroles
Puis la mélodie
Tu t’es effacée de ma mémoire
Il ne reste que ton nom

A lullaby \
 I liked in those days \
 First the words\
 Then the song \
 You're lost in my memories \
 Nothing left but your name. 
Tr; Faramarz Soleimani

Wednesday, March 14, 2012

ZOHREH KHALEGHI زهره خالقیA*SH*N*A:









  1.  


    دلم می خواهد دیوانه باشم
    عاشق
    تا می توانم در کوچه های خلوت عاشقی بدون سایه ام راه بروم
    بر روی دیوارها
    شعرهایم را خط خطی کنم
    می خواهم بنویسم :عشق
    می نویسم : تو
    می خواهم دیوانه باشم در خویش
    می گویم عشق
    اهسته به خلوتم بیا
    سرشار حرفم
    حرفی شبیه راز
    در سکوت تاریکی
    حرفی شبیه چشمانت
    دلم می خواهد دیوانه باشم در خویش
    دیوانه
    عاشق
    زهره خالقی 
    I want to be insane
    Lover 
    To walk in the silent alley without my shadow 
    I scratch on my poems 
    on the walls
    I want to write: love
    I write: you
    I want to be insane in me
    I say love
    come slowly to my solitude 
    I am full of word
    A word like secret
    In the silence of darkness
    A word like your eyes
    i wish to be insane in me
    Insane 
    Lover
    --ZOHREH KHALEGHI
    Tr;;F.S.
    0





  2.  


    • If I am going to be born again
      With all my wishes
      O love
      Still I will wish you.
      ZOHREH KHALEGHI
      Tr;F.S.
      · 


    • ♥ ♥ ♥

      اگر دوباره باید متولد شوم
      کنار تمام خواستن ها
      اما هنوز هم تو را
      عشق
      آآرزو خواهم کرد
      زهره خالقی 
      ترجمه ی فرامرز سلیمانی  

Monday, February 20, 2012

مهتاب کرانشه: کلمه وزن ندارد MAHTAB KERANSHEH-2

Faramarz Soleimani مهتاب کرانشه در شعر کلمه وزن ندارد! وقتی ان پاره ی پروازی را می گوید که به پوست و پشت می برد و به اینه می رسد...دراینه و پروای شکستن ان 
اما همین که به شکستن می رسد در می یابد که کلمه وزن ندارد. و کلمه وزن ندارد اورا به ان پاره ی پرواز و پشت و پوست می رساند که باز به ساختار اینه می رسد و پروای شکستن...در مداری کوچک و باگامی بلند. ساده تر که بگویم هم وزن راپرواز می دهد و- هم خودش با ان می پروازد. و چه پرواز برازنده یی به اقلیم شعر و شاعری ی
پست مدرن که با واژه ی پشت هم بدان اشارت دارد .


کلمه وزن ندارد !
کلمه را صدا کن و بینداز روی مرام نامه ی موسیقی و پروازش بده برود پشت مشت هایی که هیچوقت نبوده یی و تا از پوستت بیرون زد یک سایه ی قبراق پشت به حرکت زیرزیرکی ات می نوزادت آرام اگر ببینی و این همه در آینه است شاید که نشکنی اش