Tuesday, January 22, 2013

A*SH*N*A:LEYLI GOLZARلیلی گلزار

لیلی گلزار 

    • که مثل هیچ کس نبود
      -------------------------
      جان شاعر !
      خواب دیده بودی ،که کسی میآید.....
      آری عزیز ،کسی آمد ...
      کسی که شاید تعبیر زنانه خواب تو بود .....

      کسی که مسل هیچ بنی بشری نبود
      یعنی جهان چنانی به خود ندیده بود
      کسی که از هیچ کس نمی ترسید.....
      کسی که از خدا هم نمی ترسید....
      کسی که با چشم های بسته
      به سادگی توانست هزاران نفر را
      از میلیون ها کم کند
      ********
      آری جان شاعر
      وقتی تو بودی ....
      همه چیز سر جای خود بود
      اصلا زندگی خوش بود
      حتا مزه پپسی ،باغ ملی ،سینمای فردین ....
      اما ناگهان ....وقتی تو پله ها را جارو کردی
      و شیشه پنجره هارا شستی
      بسیاری رفتند و هرگز دو باره باز نگشتند
      تو نبودی که ببینی
      حتا بزرگتر ها هم در خیابانها گم شدند
      کسی آمد ....،
      کسی آمد و هیچ کس جلوی آمدنش را نگرفت
      هیچ کس دست بندش نزد
      و به زندانش نینداخت.
      ************
      کسی آمد اما ....
      سفره ای نینداخت
      نانی قسمت نکرد
      شربت سیاه سرفه ای به کسی نداد
      حتا نمره مریز خانه ها هم قسمت نشد
      و دیگر سینمای فردین را هیچ کس ندید
      آری کسی آمد که ....
      کمر ها را تا کرد
      دلها را شکست ...
      می خانه ها را بست ....
      نفس گلهای اطلسی را برید
      شناسنامه ها را باطل کرد
      ... فردین را خانه نشین کرد
      و میلیونها نفر را آواره کرد
      ***********
      کسی آمد که آزادی را به باد داد
      وسهم هیچ کس را هم نداد




      شعری از لیلی گلزار




Monday, January 21, 2013

A*SH*N*A:LEILA MEHRPUYAلیلا مهرپویا







" سارا "
از مجموعه شعر :بار منفی فرشته"
لیلا مهر پویا


سارا!
درخت ها اگر بدانند تو گنجشک ها را دوست داری
برای تو هم لانه می سازند
سارا!
این جا گنجشک ها با بال های خود هم شوخی می کنند
آن قدر می پرند تا کشته بشوند
سارا!
دیروز درخت ها در اجتماع خودشان دلشان جنگل خواست
جنگل ها دلشان لانه خواست
آن گنجشکی که تو دوستش داری
دارد هنوز با بال هایش شوخی می کند
دیروز من پرنده ها را هم ندیدم
آنها همه داشتند پرهای مانده شان را می شمردند
اگر بگویی بیا برویم پر جمع کنیم
من کاغذهای پرپر شده ام را نشانت می دهم
اگر بگویی بیا برویم که برویم
من اما با مشتی بند کفش گره خورده ام

تو داری به درخت ها نگاه می کنی
درخت ها محل امنی برای نگاه کردن نیستند سارا!
آن ها را کمرهای زیادی نشانه گرفته اند
سایه شان به هر طرف بیافتد
اِشغال گران می آیند
سارا!
می خواهم برایت مدادهایم را بتراشم
کاغذهایم را دوباره از پرها پس بگیرم
این بند کفش ها اما




بد جوری دارند مارا تعقیب می کنند 




.
 
Photo: ‎" سارا "  
از مجموعه شعر " بار منفی فرشته"



سارا!
درخت ها اگر بدانند تو گنجشک ها را دوست داری
برای تو هم لانه می سازند
سارا!
این جا گنجشک ها با بال های خود هم شوخی می کنند
آن قدر می پرند تا کشته بشوند
سارا!
دیروز درخت ها در اجتماع خودشان دلشان جنگل خواست
جنگل ها دلشان لانه خواست
آن گنجشکی که تو دوستش داری
دارد هنوز با بال هایش شوخی می کند
دیروز من پرنده ها را هم ندیدم
آنها همه داشتند پرهای مانده شان را می شمردند
اگر بگویی بیا برویم پر جمع کنیم
من کاغذهای پرپر شده ام را نشانت می دهم
اگر بگویی بیا برویم که برویم
من اما با مشتی بند کفش گره خورده ام

تو داری به درخت ها نگاه می کنی
درخت ها محل امنی برای نگاه کردن نیستند سارا!
آن ها را کمرهای زیادی نشانه گرفته اند
سایه شان به هر طرف بیافتد
اِشغال گران می آیند
سارا!
می خواهم برایت مدادهایم را بتراشم
کاغذهایم را دوباره از پرها پس بگیرم
این بند کفش ها اما
بدجوری دارند ما را تعقیب می کنند.‎