قدسی قاضی نور
١
شادی ام را می شکنی
که با آن چه بسازی ؟
گیرم زخمی تازه
میان این همه زخم
٢
با تو روزها
یک خط آبی کوتاه
بی تو
یک خط دراز سیاه
٣
آموختم در انتهای سفر
هر چه نزدیک تر به تو
آسمان آبی تر
٤
شکستن یک دل
چقدر توان می خواهد مگر
که پنداشتی
آن که قوی بود تو بودی
No comments:
Post a Comment